روزمرگی تلخ و شیرین من

ساخت وبلاگ

نازنین وجودم که هر روز بیشتر و بیشتر عاشقت میشم.پرستار داراب رو اکی کردم.دنبال پرستار شیرازم.خدایا خودت کمکم کن.خدا با ماست یاور زندگی من.هیچ نترس مامان.همیشه پیشته....دارممممم خفه میشم.بد جور بغض دارم و خسته ام.خدایاااا کموم کننننن

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و سوم مهر ۱۳۹۶ساعت 14:9  توسط me  | 
روزمرگی تلخ و شیرین من...
ما را در سایت روزمرگی تلخ و شیرین من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tara17396 بازدید : 53 تاريخ : سه شنبه 9 آبان 1396 ساعت: 5:26

با دل درد و بدن درد بیدار میشم.دیشب به حال خودت گذاشتم تا بخوابی.تا دو شب نخوابیدی.اخرش اوردم تو بغل خودم خوابت برد.نازنینم خیلی دل گیر و دلتنگم.کاش میشد میتونستیم بریم.حالا دیگه امیدی نیست.گیر یه ادم خودخواه و عوضی افتادم که جز خودش چیز دیگه ا روزمرگی تلخ و شیرین من...ادامه مطلب
ما را در سایت روزمرگی تلخ و شیرین من دنبال می کنید

برچسب : نازنازک, نویسنده : tara17396 بازدید : 52 تاريخ : سه شنبه 9 آبان 1396 ساعت: 5:26

نازنین مامان دیگه با قهقه میخندی.موتور سواریتم عالی شده ...فدای نازنینم.یکی یدونه مامان...دلم خیلی گرفته...با خودم همش دوره میکنم این زندگی رو ...پرستار جدید اومد و به نظرم بد نبود.قرار شد شنبه به صورت ازمایشی بیاد پیشمون.لاله گفت بریم کیش و ام روزمرگی تلخ و شیرین من...ادامه مطلب
ما را در سایت روزمرگی تلخ و شیرین من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tara17396 بازدید : 54 تاريخ : سه شنبه 9 آبان 1396 ساعت: 5:26

درست اون لحظه که فکر میکنی میتونه یه نقطه امیدی واست درست بشه،روحیه میگیری و ارامش داری یک دفعه همه تخیلاتت فرو میریزه و تو میمونی و یک برج خیالات ویران شده.در کمال ناباوری مهمونی مامان امیر نقطه امیدی شد واسه اومدن مامان و بابا ،چقدر شاد بودم روزمرگی تلخ و شیرین من...ادامه مطلب
ما را در سایت روزمرگی تلخ و شیرین من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tara17396 بازدید : 64 تاريخ : سه شنبه 9 آبان 1396 ساعت: 5:26

دلم داغووونه.اتیش میگیرم و از درون میسوزم.فقط تو دخترم این اتیشو میتونی سردش کنی.میسوزم ما مان.از تنهاییی.....از دردی که نمیتونم فریادش کنم...مامان و بابا قراره بیان شیراز.انگار نه انگار که دوروز قبل تنها ارزوم دیدارشون بود،حالا اینقدر بابا توش روزمرگی تلخ و شیرین من...ادامه مطلب
ما را در سایت روزمرگی تلخ و شیرین من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tara17396 بازدید : 59 تاريخ : سه شنبه 9 آبان 1396 ساعت: 5:26

مامان و بابا امروز میان،خودم به اندازه کافی دلشوره دارم و دل تو دلم نیست،فکر مامان و بابا داغوونم میکنه و درکنار همه اینا امیر شروع مجددی داره،با ازای یه حرفی که کیف کثیف رو رو میز ناها خوری نذار میپره بهم و فحش و توهین و دعوااااا ...تو نگاهمون روزمرگی تلخ و شیرین من...ادامه مطلب
ما را در سایت روزمرگی تلخ و شیرین من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tara17396 بازدید : 46 تاريخ : سه شنبه 9 آبان 1396 ساعت: 5:26

این روزا رو با بغض میگذروونم.قرتش میدم و هزار بار به خودم میگم اروم باش،قوی باش تا کسی اشکامو نبینه،مامان و بابا دوروز پیشم بودن،برام خیلی خوب بود،ولی همش درگیر مشکلات اونا بودیم...مامان برگشت،دوس داشت بمونه یا بره را خودش هم نمیدونست ولی نمیتو روزمرگی تلخ و شیرین من...ادامه مطلب
ما را در سایت روزمرگی تلخ و شیرین من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tara17396 بازدید : 51 تاريخ : سه شنبه 9 آبان 1396 ساعت: 5:26

روزا میگذرن و تو هر روز بزرگ و بزرگ تر میشی.خانومی شدی واسه خودت.خودمو تو تو میبینم رافت کوچولوی من.هستی من.نفس من.....هم چیز و همه کس من...با خودم فک میکنم که اگه نداشتمت میمردم.خدارو هزاژ مرتبه شکر که تو رو بهم داده....روزام با امیر عادیه.بهم روزمرگی تلخ و شیرین من...ادامه مطلب
ما را در سایت روزمرگی تلخ و شیرین من دنبال می کنید

برچسب : روزمرگی, نویسنده : tara17396 بازدید : 55 تاريخ : سه شنبه 9 آبان 1396 ساعت: 5:26